از کعبه گشاده گردد

ساخت وبلاگ

چون رایت عشق آن جهانگیر شد چون مه لیلی آسمان گیر برداشته دل زکار او بخت درماند پدر به کار او سخت خویشان همه در نیاز با او هریک شده چاره ساز با او بیچارگی ورا چو دیدند در چاره گری زبان کشیدند گفتند به اتفاق یک سر کز کعبه گشاده گردد این در حاجت گه جمله جهان اوست محراب زمین و آسمان اوست چون موسم حج رسید. برخاست اشتر طلبید و محمل آراست فرزند عزیز را به صد جهد بنشاند چو ماه در یکی مهد آمد سوی کعبه. سینه پرجوش چون کعبه نهاد حلقه در گوش گفت ای پسر این نه جای بازی است بشتاب که جای چاره سازی است گو. یارب از این گزاف کاری توفیق دهم به رستگاری دریاب که مبتلای عشقم آزاد کن از بلای عشقم مجنون چو حدیث عشق اول بگریست پس بخندید از جای چو مار حلقه برجست در حلقه ی زلف کعبه زد دست می گفت. گرفته حلقه در بر کامروز منم چو حلقه بر در گویند زعشق کن جدایی این نیست طریق آشنایی پرده ی عشق شد سرشتم جز عشق مباد سر نوشتم یارب به خدایی خداییت وان گه به کمال پادشاییت کز عشق به غایتی رسانم کاو ماند اگر چه من نمانم گر چه ز شراب عشق مستم عاشق تر از این کنم که هستم از عمر من آن چه هست بر جای بستان و به عمر لیلی افزای می داشت پدر به سوی او گوش کاین قصه شنید. اسیر دارد دردی نه دوا پذیر دارد.                                                                                    (لیلی و مجنون نظامی)

شعرهای قشنگ و اصیل ایرانی...
ما را در سایت شعرهای قشنگ و اصیل ایرانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مصطفی ghazalsarayeeghbali بازدید : 308 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1391 ساعت: 21:26